بازی دیپلماتیک جمهوری اسلامی و گروه ۵ به اضافه ۱ بر سر پرونده هستهای ایران که هر چند وقت یک بار برای سرگرمی و وقتگذرانی طرفین برگزار میشود و بدون نتیجه، ختم آن اعلام میگردد، روز دوشنبهی این هفته، با وقفهای ۱۴ ماهه، از سر گرفته شد. البته مراد از نتیجه، توافق است، والا هر اجلاسی این نتیجه را در پی دارد که هر یک به روال گذشته سیاست خود را پیش میبرد. جمهوری اسلامی به غنیسازی اتمی و پیشبرد سیاستهای خود ادامه میدهد و طرف مقابل نیز بر دامنه ی فشارهای اقتصادی و سیاسی خود میافزاید.
در اجلاس دو روزهی این هفته، چنان که رسم دیپلماسی سری و مذاکرات پشت پرده است، دیپلماتها مدام خبر از ثمربخش بودن و امیدوارکننده بودن اجلاس اخیر دادند و یکدیگر را ستودند. خبرگزاریهای آنها با آب و تاب این دروغهای مرسوم دیپلماتها را پخش کردند و وعده دستاورد بزرگ این اجلاس را به عصر سهشنبه موکول نمودند. سرانجام، اجلاس به پایان رسید و اعلام شد دستاوردی در کار نبود و بر سر هیچ موضوعی توافق نشد. معهذا گفته شد جای امیدواریست که بازی یکسره قطع نشده بلکه ادامه آن در اوایل بهمن ماه در استانبول برگزار خواهد شد. اما قضیه در همین حد نیز به خیر و خوشی ختم نشد. به محض پایان اجلاس دعوا بر سر دروغگویی طرفین آغاز شد.
رئیس سیاست خارجی اتحادیهی اروپا که ریاست هیئت نمایندگی شش کشور طرف گفتگو با جمهوری اسلامی را بر عهده داشت، عصر سهشنبه بیانیهای را قرائت کرد که در آن آمده بود: “ما دو روز گفتوگوهای مفصل و اساسی داشتیم که متمرکز بر برنامهی هستهای ایران و لزوم پایبندی ایران به تعهدات بینالمللیاش بود. ما و ایران درباره تداوم این مذاکرات در اواخر ژانویه در استانبول توافق کردیم. در آن جا ما قصد داریم دربارهی ایدههای عملی و راههای همکاری در جهت حل نگرانی محوری ما دربارهی مسئلهی هستهای مذاکره کنیم.”
بلافاصله، دبیر شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی و مسئول پروندهی هستهای، در یک مصاحبه مطبوعاتی از بیخ و بن اظهارات رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا را انکار کرد و گفت: “آنچه در این دو روز انجام گرفت و مورد توافق قرار گرفت این بود که گفتگو برای همکاری حول نقاط مشترک شکل گیرد. درباره مسایل مهم بینالمللی اعم از مسایل امنیتی، اقتصادی و سایر موضوعات. هر چیزی به جز این، به طور حتم ارزشی ندارد.” “من شنیدم چیز دیگری به عنوان توافق اعلام شده است. بنده این جا رسماً اعلام میکنم هر چیزی غیر از این اگر اعلام شده باشد، خلاف توافق است.” خبرنگاری میپرسد بالاخره مذاکرات استانبول در مورد مسئله هستهای و تعلیق غنیسازی خواهد بود که وی پاسخ میدهد: “صریحاً و قاطعانه خواهم گفت خیر به هیچ وجه.”
حالا چگونه ممکن است به گفتهی رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا “دور گفتوگوهای مفصل و اساسی متمرکز بر برنامهی هستهای ایران و لزوم پایبندی ایران به تعهدات بینالمللیاش” انجام گرفته باشد. اما به گفتهی رئیس هیئت نمایندگی جمهوری اسلامی چنین چیزی در کار نبوده و دور گفتوگو بوده است، بر سر این مسئله که “گفتگو برای همکاری حول نقاط مشترک” “مورد توافق قرار گیرد.”؟ چگونه ممکن است بیانیه نمایندگان ۶ کشور اعلام کند که در استانبول پیرامون “ایدههای عملی در جهت حل نگرانی محوری ما دربارهی مسئلهی هستهای مذاکره” خواهد شد و رئیس هیئت نمایندگی جمهوری اسلامی اعلام نماید، تکذیب میشود “صریحاً و قاطعاً خواهم گفت، خیر، به هیچ وجه”؟
پاسخ به این سؤال دشوار نیست. مذاکرهای جدی در کار نبوده و نیست. توافقی صورت نگرفته و نخواهد گرفت. حرفهایی زده شده، هر طرفی نتیجهگیری خود را داشته و آن را توافق اعلام میکند. این همان بازیی سرگرمکنندهی دیپلماتیک است که هر یک زیر فشار عوامل مختلف به پای میز مذاکره کشیده شوند، بدون این که راه حلی برای اختلافات داشته باشند. دولت آمریکا که یک پای اصلی نزاع است، شورای امنیت را زیر فشار قرار میدهد که در قبال عدم اجرای مصوباتاش توسط جمهوری اسلامی تصمیمی بگیرد و کاری انجام دهد. دولت آمریکا سوای منافع کلیاش در منطقه خاورمیانه، از سوی اسرائیل زیر فشار است که اقدامی انجام دهد. آلمان و برخی دیگر از کشورهای اروپایی که از شرکای اقتصادی عمده جمهوری اسلامیاند و با نگرانی میبینند که چینیها در تسخیر بازار ایران نقش اول را به دست آوردهاند، به دیگر قدرتها فشار میآورند که برای حل مسئله اقدامی انجام دهند. احمدینژاد زیر فشار جناحها و گروههای رقیب است که میگویند، راهی برای حل معضلات اقتصادی و سیاسی بدون یاری قدرتهای بزرگ جهان نیست، او هم باید کاری در این زمینه انجام دهد. در عین حال، طرفهای اصلی نزاع باید افکار عمومی داخلی و مناسبات بینالمللی خود را به حساب آورند و چنین وانمود کنند که خواهان حل مسالمتآمیز اختلافات هستند و این طرف مقابل است که مانع ایجاد میکند. مجموعه این شرایط و فشارهای متعدد به دو طرف نزاع است که آنها را از سر اجبار به پای میز مذاکره برای حل به اصطلاح مسالمتآمیز اختلافات میکشاند. اما هین که دهان باز میکنند، بار دیگر آشکار میگردد که هیچ طراح و نقشهای برای توافق و حل اختلاف وجود ندارد. چون اصل نزاع که همانا سلطهطلبی دو طرف، در منطقهی خاورمیانه است، مستقیماً به میان کشیده نمیشود و آن را به مسئلهی هستهای گره زدهاند و لااقل طرفهای اصلی درگیری، جمهوری اسلامی و دولت آمریکا میکوشند آن را وثیقهی حل نزاع اصلی قرار دهند. دولت آمریکا و برخی از قدرتهای اروپایی خواهان توقف غنیسازی میشوند. جمهوری اسلامی هم که منافع سیاسی و اقتصادی منطقهایاش را مرتبط با ادامهی غنیسازی میداند، از پذیرش آن سر باز میزند. لذا مذاکرات در همان گام نخست با بنبست روبرو میشود و با شکست به پایان میرسد. اگر این نزاع و کشمکش به یک درگیری فرسایشی برای طرفین دعوا تبدیل شده است، از آن روست که اوضاع سیاسی جهان و توازنهای موجود اجازه نمیدهد، یکی به طور قطع، حتا با توسل به ابزارهای نظامی بر دیگری غلبه کند. بنابراین مادام که این توازن وجود دارد، این درگیری فرسایشی نیز ادامه خواهد یافت و نتیجهای هم از مذاکرات عاید نخواهد شد.
برگرفته شده از سایت سازمان فدائیان(اقلیت)
دیدگاههای اخیر